ذرهاي دوستي آن دمساز
شاعر : عطار
| بهتر از صد هزار ساله نماز | | ذرهاي دوستي آن دمساز | | آسمان را فکند در تک و تاز | | ذرهاي دوستي بتافت از غيب | | ذرهاي عشق ميدهد پرواز | | باز خورشيد را که سلطاني است | | نه حقيقت بيافتي نه مجاز | | عشق اگر نيستي سر مويي | | برگشايد هزار پردهي راز | | ذرهاي عشق زير پردهي دل | | هر زمان صد جهان پر از اعزاز | | زير هر پرده نقد تو گردد | | صد جهان عشق افتدت ز آغاز | | وي عجب زير هر جهان که بود | | ميشود کشف در نشيب و فراز | | باز در هر جهان هزار جهان | | خويش را ذرهاي نيابي باز | | گرچه هر لحظه صد جهان يابي | | چون تواني شد آگه از دمساز | | چون به يکدم تو گم شدي با خويش | | ور نهاي فارغي ز ناز و نياز | | تا تو هستي تو را به قطع او نيست | | با تو او نيست، اينت کار دراز | | او تو را نيست تا تو آن خودي | | هرچه داري همه بکل درباز | | گر درين راه مرد کل طلبي | | وز بد و نيک خانه ميپرداز | | ميشنو از فريد حرف بلند | |
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}